نوبهار است در آن کوش که خوشگل باشی! نوبهار است در آن کوش که خوشگل باشی!
چون نسیم سحری در همه جا ول باشی!
دلبران ، جمله پلاسند به کوه و در و دشت
«حیف باشد که ز کار همه غافل باشی»
در و دیوار همه چشم به راه؛ اما تو
سر و ته بسته چو یک بقچه به منزل باشی!
اگر از پستوی خانه نخزی سوی چمن
نه فقط من ، همه گویند خل و چل باشی!
پی چزّاندنِ عشّاق ، چه عیبی دارد
همه جا غرق رژ و سایه و ریمل باشی؟!
آستین و سر هر پاچه چنان کوته ساز
که چو مهتاب درخشان به محافل باشی!
من که چون کشتیِ توفان زده ام خوش دارم
که تو آیی ّ و مرا یک سره ساحل باشی!
بهر من چون عسل و شیر و شکر شهد و شراب
لیک بهر دگران زهر ِ هلاهل باشی!
حیف و صدحیف،که شیرینی تو با دگری است
نزد من چون نمک و سرکه و فلفل باشی!
ترست از چیست که با ما نپری کفتر عشق؟!
تو که در " بَقر َبَقو" آن همه پردل باشی!
من نگویم که بیا با منِ یک دنده بساز
«که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی»
با رقیبان چه ریلکسی و رها می پلکی
خوش نباشد که چنان ماست شل و ول باشی!
بر لب مدعیان مفت نهی بوسه ولی
تا به "بدپیله" رسد عشق ِ تراول باشی!.
تاریخ : چهارشنبه 94/1/19 | 7:13 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروز | نظرات ()
آخرین مطالب
جستجو
پیوندهای روزانه
ذکر ایام هفته
ربات مترجم
آرشیو مطالب
حامیان اسلایدتم
امکانات وب
بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 572014